باب اول در بیان راههای خطای ؛ باب دوم در بیان دینهای مختلف ایشان ؛ باب سیم در بیان شهرها و حصارها و ترتیب آن ؛ باب چهارم در بیان لشکرها که در آن شهرها گذاشته اند؛ باب پنجم در بیان خزینه هائی که در آن شهرها نهاده اند از زر و نقره و قماش و کرباس و غیره امثال برنج و گندم و جو و عناب و فندق و گردکان و گرمه دارو و کاه و هیزم
این آخرین ستاره بخت است در زمین
آقاى سبزپوش بهاری بیا ببین
احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین
بازی با کلمات کار هر روز من است !
من ، پایان ، غم ، تو ، اشک ، تنهایی ...
چه باید کرد ؟
با کلماتی که جز جدایی حرفی ندارند .
و باز همان جمله همیشگی ...
می نویسم که تو بخوانی
اما حیف !!!
دیگران عاشقانه های من را میخوانند
و به یاد عشق خودشان می افتند
تو حتی نگاه هم نمیکنی ...
پس نوشتن چه فایده ... میخوام دیگر ننویسم !
و . . . .
کـسـی چـه مـی دانــد ؟!
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود .
هــوا خـــوب شـــود . . .
عــشــق خــوب شــود . . .
و تـــــو . . .
خــــوب مــن شـــوی !
شاید
مثل کبریت کشیدن در باد
زندگی دشوار است
من خلاف جهت آب شنا کردن را
مثل یک معجزه باور دارم
آخرین دانه کبریتم را می کشم در این باد
هرچه باداباد !
در هنگام جنگ های صلیبی سرباز های رومی مجبور بودن سالها از خانه دور باشن .
از رسوم مرسوم اون زمان استفاده از کمربند عفت بود، که خدایی نکرده، زن در غیاب همسر خود با غریبه همبستر نشود .
پس از سه قفله نمودن ناموس، مردها با طیب خاطر و کلید بدست به سفر می رفتن.